راه نما

نامش علی است، چهل و دو بهار دنیا را مزین به وجود خویش کرده. در مدینه زاده شده، اما به دستِ حاکمان ستمگر، به روستایی بنام "سامراء" که خلاصه عبارت "سُرّ مَن رَأی" است - یعنی هرکس آنجا را ببیند حالش خوب می شود، چون در کنار رود پرآبی بوده و آب و هوای خوشی داشته - زندگی دنیایی اش را به پایان می برد.
مدیر است، شبکه وکالتی در سرتاسر جهان اسلام آن‌روز ترتیب می‌دهد که مانند یک ساعت کوک شده، خودش کار خودش را ولو در غیبت امام انجام می دهد و از آنجا اندیشه ولایت فقیه را پی‌ریزی می کند.
امامت را تبیین می‌کند، جامعه کبیره می‌خواند تا آدمی بداند آن ریسمان مستحکم آسمان به زمین کیانند و چرا راه اصلی وصول به آسمانند.
شعر می‌سراید، اشعارش قلب‌ها را به تحرک و زندگی وا می دارد.
او، کمتر از دیگر امامان شیعیان خود را دیده، به گمانم بیش از همه مشتاق و دعاگوی شیعیان خود باشد.
پ.ن: نگاره ثبت شده در زمستان ۱۴۰۲، تهران
#امام_هادی
دیدگاه ها (۰)

از باران باران تر!

جهان ما/جهان دنیاپرستان

مهرپرستان

تاجران خون

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط